فاخته- از زمان غلامرضا فروزش در دهه ۶۰، آرام آرام موج نوین و نوپدید یک پارکینگ تاکسی برگشتی های مستعمل و فاقد سرعت، دقت و کیفیت در جهاد سازندگی پیشین آغاز شد و پیرمردان بی حالِ فرسودۀ امتحان پس دادۀ گریزان از محفل خانوادگی و بی حوصله با اهل و عیال، به سوی پارکینگ ها هدایت شدند. حقوق و دستمزد، هزینه های جاری، ماموریت، اضافه کار، پاداش های مناسبتی، اتومبیل های ژاپنی اختصاصی با راننده در اختیار، ساختمان و اتاق های تو در تو، منشی، خدم و حشم، راننده ۲۴ ساعت در اختیار، که چه؟ که از تجارب قدیمی آنان استفاده شود؟ در دوره نخست شورای مرکزی نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی کشور سرشار از این زهوار در رفتگانی بود که اگر برق ساختمان قطع می شد باید با تماس با اورژانس و حمل برانکارد از همکف به طبقه چهارم منتقل می شدند.
یک خاطره دارم که در سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی کشور یک معاون اداری و مالی مشغول کار بود با حدود ۷۵ سال سن و از اوایل شروع به کار خود در سیستم اداری آرزو داشتم یک بار ایشان را از نزدیک ببینم و چند سوال دوران اصل چهار ترومن را پرسش نموده و زوایای تاریک و روشن آن دوران را سوال کنم. چون با توجه به سن اش شکار خوب و طعمه لذیذی از باب خاطره نویسی و مستند سازی برای نگارنده بود. بالاخره یک روز ایشان با یک دستگاه اتومبیل میتسوبیشی آخرین مدل ژاپنی هدیه عیسی کلانتری که با فروش پسته مرغوب ایران با ژاپن تهاتر شده بود با یک راننده اختصاصی ۸۰ ساله بازنشسته از "کرج" وارد ساختمان نظام مهندسی شد و مورد استقبال دوستان قدیمی خود قرار گرفت. چون جوان ها اگر در این مراسم بودند ایشان را به جای پدربزرگ خود اشتباه می گرفتند!. مراسم و سان دیدن، پساتودیع و تشریف فرمایی که انجام شد تمام باورهای نگارنده مانند برف آب شد و گیج شدم و در لحظه به خود نهیب زدم این شخص چگونه ۱۴ سال معاون امور دام وزارت کشاورزی سابق بوده است؟ البته اخلاق خوشی داشت. جالب است بدانید ایشان دو نفر خانم، ۸ نفر آقا را نیز با خودشان به سازمان منتقل کردند که البته به نیت خیر و استفاده از تجارب همکاران اتوبوسی خود اما هر روز با بنزین ایستگاه مفت آباد ایشان را از کرج به تهران و بالعکس منتقل می کردند که ما جوان ترها از تجارب یک پیرمرد ۷۵ ساله به نحو مطلوب بهره مند شویم. معاون علمی و آموزشی سازمان نیز دارای نوه، نتیجه و نبیره بود که می توانید سن اش را تخمین بزنید و جسم و چشم و گوش خود را به عصا، عینک و سمعک تجهیز و هر روز صبح باید یک پژوی پرشیای صفر کیلومتر مشکی از حوالی اتوبان کردستان با راننده اختصاصی به صورت رفت و برگشت در ترافیک صبحگاهی و شامگاهی ایشان را به بلوار کشاورز و خیابان شقایق تقاطع خیابان شهید دائمی منتقل می کردند که به علت پوکی استخوان لگن خاصره اشان دچار شکستگی نشود که سایر همکاران از نعمت وجود ناسالم ایشان محروم بمانیم!. در این سازمان به جز ۴ نفر جوان مامور به خدمت، ۳۰ نفر بازنشسته وزارت کشاورزی با معدل متوسط سنی ۶۵ سال علاوه بر دریافت حقوق و... به صورت هیولای دوزیست اما بی خاصیت مشغول رتق و فتق امور و تمشیت و صدور بودند.
حال باید بنگریم که یکی از پاشنه آشیل های بسیار اساسی و کلیدی وزیر قبلی جهاد کشاورزی دکتر س.ج.س.ن انتصاب مشاورین، دستیاران و سایر افرادی بود که از خارج از بخش به داخل بدنه وزارتخانه تزریق و در آخر کار نسخه خودش را با بهترین داروها و نوشداروهای Exp Date دار روز پیچیدند. البته نگارنده بنا بر تجربه اندک خویش اگر منوال کنونی امور وزارتخانه فلک زده بر همین مسیر ناپختگی باشد، رُخ و روی انتصابات و انتخاب مشاورین خارج از بدنه وزارتخانه توسط فروزش، زنگنه، کلانتری، سعیدی کیا، حجتی، خلیلیان، اسکندری، خاوازی، ساداتی نژاد و اعوان و انصار سابقشان به یقین سفید و هایلات خواهد شد. اما با یک تفاوت بسیار چشمگیر، آمدن نسل جدید جوان، بی تجربه، فاقد کارایی، جویای نام، ناآشنا، و قابل هضم شدن در اسیدیته PH محیط معده پُر و استحاله در میدان شعار و عدم عمل در قالب مشاور، دستیار و دستیار ویژه، که صرفا سایه بان برای تابش آفتاب و ریزش برف و باران رییس خود باشند.
بخش کشاورزی که بیش از ۹۰ درصد فعالیت هایش را بخش غیردولتی به سرانجام سپرده است آیا نیاز به دگردیسی و آمدن مشاورین نا آشنای کار نابلد دارد که به هیچ مرجعی نیز پاسخگو نیستند و سرانجام از بخش کشاورزی به صندوق وام ذخیره دانشجویان وزارت علوم خواهند رفت که چون پزشک هم مثلا هستند نسخه، دارو و تزریقات توسط یک فرد انجام شده و صرفه جویی خوبی نصیب سیستم انتقالی بین الوزارتین خواهد شد؟