فاخته- من و پسر آقای استاندار هم تیمیِ والترپلو بودیم.
در اتاق بغلیِ جلسه مشغولِ گپ و گفت بودیم که فریادهای آتشینِ یکی از مدیرانِ فرهنگی ناخواسته به گوش رسید.
ایشان از وضعیتِ ناصواب و نامیمونِ عرضه و تقاضای سی دی و وی اچ اس های مستهجن در بازارچه های مرزی سخن میگفت.
از قیمت های پایینِ فیلم ها که با اندک بهایی در اختیارِ علاقمندان! قرار میگرفت.
شعله های سخنش فوران کرده بود و عروقِ گردنش احتمالا متورم گردیده بود که :
" آقااااااای استاااااندار ، الان در بازارِ ... سی دی مستهجن میدن هزار تومان!
پاسور میفروشن دو تومن و قس علی هذا !
آقای استاندار هم نه گذاشت و نه برداشت ؛ بلند گفت :
ای آقا ؛ به شما گران فروختن !
قیمت واقعی اش ۵۰۰ تومانه!!!
(خنده ی حضار)
و ادامه دادند:
بروید به دنبال راه چاره باشید.
فقر فرهنگی بیداد میکند.
با گرز و تبرزین و تیغ و دشنه که نمیتوان بر باور مردم سوار شد!
بروید کارِ فرهنگی کنید.
بلوف های سیاسی فرهنگی را کنار بگذارید ... "
تا اینکه امروز آقایی محترم از اداره ی اماکن به مرکز درمانیِ بنده مراجعه و تقاضای رویتِ پروانه ی کسب! را کردند.
خدمتشان معروض داشتم که ما پروانه ی کسب نداریم بلکه پروانه ی اشتغال به امور درمانی داریم از سازمانِ دامپزشکی و یا سازمانِ نظامِ دامپزشکی و این هم خدمت شما با اعتبارِ ۱۴۰۰ !
فرمودند : به ما گفتند فروش لوازم سگ و گربه ممنوعه !
اینجا باکس حمل هم دارید؟
نشانشان دادم.
گفتند به ما رسانده اند که اینها قاچاق هستند و اجازه ی فروش باکس و قلاده و شامپو و ... سگ و گربه را ندارید.
جدایِ از مسائل قاچاق بعلت مسائل فرهنگی ...
البته لوازم سوارکاری اشکال ندارد!
عرض کردم یعنی سگ حیوان نیست و اسب هست؟
یا اینکه اسب نیاز به تیمار دارد و سگ کثیف نمیشود و شامپو نیازش نمیشود؟
واکسن نمیخواهد و نباید انگل زدایی شود؟
فرمودند من خودم دامدارم.
سگ های ما هیچکدام واکسن و شامپو و ... نمیخواهند!
گفتم از سگهای شما میگذریم!
اشاره کردم به چهار پنج دامداری که شرف حضور داشتند و پرسیدم آقایان دامدار ، چشم و چراغِ گله و دامداریِ شما چیه؟!
جواب جمع جالب بود :
سگ_گله !
آقای مامور که توجیه نشده بودند رو کردند به من و گفتند : این نامه را امضا کن :
" در تاریخ فلان از واحد صنفی رسته ی شعلی پت شاپ به نام ... بازدید به عمل امد به علت نداشتن پروانه ی کسب ، تمدیدپروانه ی کسب به شما اخطار میگردد طی ده روز ... "
گفتم اولا اینجا مرکز امور درمانی است و بنده کلینیسین هستم و کلینیسین میتواند در محل کار ، این اقلام را بفروش برساند و ثانیا من پروانه دارم و پروانه هم تاریخ دارد چرا باید امضا کنم؟!
زیر نامه پاراف فرمودند نامبرده از امضا امتناع ورزیده !
بدون فوت وقت دستِ مبارکشان را گرفته و به اداره ی متبوع بنده وارد شدیم.
گفتگویی شکل گرفت و قرار شد بخشنامه و قوانین مربوطه را به اداره ی اماکن ارسال نماییم.
اتفاقی که امروز افتاد مرا برد به دهه ی هفتاد و مبارزه با ویدئو ، مرا برد به دهه ی هشتاد و مبارزه با ماهواره ، مرا برد به اقداماتِ پرفشارِ دستگاههایی که باید زمانی به فرهنگ سازی بپردازند که یا از روی عدمِ آگاهی و یا از رویِ بدسلیقگی ؛ اقداماتِ قهری و چکشی و تیغ و دشنه ای را سرلوحه ی امر قرار دادند و امروز میخواهند با همان شیوه ی منسوخ و جواب نداده! مبارزه با نگهداریِ حیواناتِ خانگی را حل و فصل نمایند!
رفقای خوبِ مامور و معذورِ من و رفقایِ بالادستی ! ؛ اگر قرار بود زور و چکش و خط قرمزهایِ اجباری جواب دهد روی ماهواره و ویدئو و صد مورد دیگر جواب این نبود که الان شاهدیم.
یک بار هم که شده باور کنید مردم هم میفهمند.
یک بار هم که شده باور کنید :
میشود هم دین دار بود و هم از حیوانات مراقبت و نگهداری کرد.
میشود هم اهلِ معرفت بود و هم محمد و علی وار ، حقوق حیوانات را ارج نهاد.
میشود همانندِ خمینیِ کبیر رهبرِ سیاسیِ قرن لقب گرفت و هم به بچه گربه ها غذا داد !
میشود انسان بود و حیوانات را دوست داشت.
باور کنید می شود!
سگ اصحاب كهف روزی چند
پی نيكان گرفت و آدم شد !
دکتر محی الدین احمدی
کلینیسین